اولين خواب بدون تو
ارشامم ٤شنبه شب بدون تو تا صبح سر كردم جداً از تو
خيلي سخت بود ولي تو پسركم خيلي اقا بودي اصلا بهونه
نگرفتي حتي پشت تلفن هم حرف نميزدي همش سرگرم بودي
ساعت ١٠شب هم كه زنگ زدم بابا گفت خوابيدي .
چون صبحش مهد داشتي نتونستم با خودم ببرمت منم قرار نبود
شب بمونم ولي راه خيلي دور بود مجبور شدم خونه دوستم بمونم
٢ساعت راه بود با قطار ديروز ظهر كه اومد م اول از پشت پنجره
ديدمت بعد اومد م تو كلي ماچم كردي و تعريف ١روز پيشم نبودم
هم عطسه ميكردي هم بابات ميگفت انگار صبح دل درد داشتي
خلاصه كه يكم هم ابريزش ديگه بدون تو جايي نميرم نفسم اصلا
بهم خوش نگذشت همش دلم پيشت بود ولي كمي روحيم عوض شد
كلي دوست پيدا كردم و تنها نيستم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی